شخصيتی که يک نھاد بزرگ ملی بنامش مسمی ميگردد، بايد دارای چه صفات وخصوصياتی باشد؟

 

 

 

 

 

 

کانديد اکادميسين سيستانی                                                                         ٢٠١٤ /١٠ /٦

ھرگاه درنظر باشد تا يکی ازنھادھای بزرگ ملی کشور، مثل: پوھنتونھا، شھرھا و يا بنادر تجارتی و يا ميدان ھای ھوائی بنام يکی از شخصيت ملی يا علمی کشور نام گداری شود، بايد چنين شخصيت ھايی چه سياسی و چه علمی برای مردم مشخص و معرفی گردند که آنھا کی ھستند ، دارای 

 

چی خصوصيات و ويژه گی ھای ميباشند که سائر مردم عادی  آن خصوصيات را ندارند ؟ 

 

بطور مثال، يک شخصيت علمی، بايد در حيات خود دست به تأليف ونوشتن آثاری زده باشد که ھم از لحاظ کيفيت و نيز کميت خود در کشور بی نظير  و يا کم نظيرباشد و برای بيداری وتحرک جامعه به پيش مردم را کمک نمايد واما شخصيت ملی کسی است که ھيچگاه درخدمت سرويس ھای اطلاعاتی بيگانه وخودی  نبوده وھرگز برای کسب قدرت و يا انحصار قدرت برفرق ملت خود نکوبيده باشد  . کار ھای بزرگ و نيکی را به نفع مردم وکشورش انجام داده باشد و نتيجۀ کارش به حال مردم مفيد والگو ثابت شده و درميان مردم کشورخود از محبوبيت خاصی بر خوردار باشد. 

 

يک شخصيت ملی، بايد زمانی به عنوان شخصيت ملی مطرح شود که در دوران حيات خود کار فوق العاده مفيد سياسی يا نظامی انجام داده باشد که منتج به رھائی جامعه از چنگ بيگانه ويا استبداد ً حافظۀ مردم  جا پيداکرده باشد، زيرا مردم معمولا وقتی داخلی شده باشد ونيزدر حافظۀ تاريخ يا

 

ازکسی يا کاری که خوشنود باشند، در لحظات فراغت و يا خوشی از آن به نيکی  ياد ميکنند. در سيمناريکه درسال ٢٠٠٤ به  مناسبت٩٤ ُ مين سالگرد استقلال کشور در حومۀ شھرکلن المان از سوی افغان کلتوری ټولنه تدويرشده بود ھنديه د افغانستان و احسان ﷲ د افغانستان دختر وپسر شاه امان ﷲ

 

غازی در آن اشتراک ورزيده بودند، من متوجه مردی محاسن سفيد٧٠ ساله ای  بودم که در تمام مدتسخنرانی ھنديه دختر شاه امان ﷲ غازی ، ميگريست. در ختم محفل من نزدش رفتم و از وی پرسيدم که چرا اينھمه گريه ميکردی،آيا غازی امان ﷲ خان را از نزديک ديده بودی ؟   جواب داد، نه خير، من از پدرخود در کودکی اوصاف نيکوئی و آزادگی آن غازيمرد را شنيده ام و اکنون با ديدن دختر و پسر آن شاه، او را در برابر خود مجسم می بينم و افسوس دورۀ او را ميخورم. 

 

در تاريخ معاصر کشور، يعنی پس از تأسيس دولت مستقل افغانستان توسط احمدشاه درانی،  چند شخصيت ملی در صحنۀ سياسی کشور بظھور رسيده اند که ھريک در مقاطع معينی از تاريخ معاصر، کارنامه ھای ماندگاری از خود به يادگار گذاشته و خود رفته اند، از آنجمله اند: 

 

 

 

١- اعليحضرت احمدشاه بابا، مؤسس افغانستان  که در ١٧٤٧ دولت معاصر افغانستان را بنياد گذاشت و ملت افغانستان را صاحب قلمروجغرافيائی وسيع تر از امروز ساخت و بمردم ما اعتبار حاکميت ملی  وھويت ملی بخشيد و رفت. 

 

٢- وزيراکبر، قھرمان ملی جنگ اول افغان  وانگليس که با زيرکی و درايت خاص، تمام دسايس و توطئه ھای نمايندۀ سياسی انگليس مکناتن را در از ميان بردن سران جنگ اول افغان وانگليس ، خنثی ساخت وسرانجام وی را در يک نبرد تن به تن از پای در آورد و سپس قوای اشغالگر انگليس

 

را مجبور به خروج فوری از افغانستان نمود ودر ظرف يک ھفته ١٣ – )٦ جنوری ١٨٤٢) از  ١٦ وپنجصد نفرقشون  اشغال گرافقط يک نفر بنام داکتر برايدن، زنده خود را تا قشلۀ نظامی جلال اباد رساند وخبر تباھی عساکر اشغالگر را به ديگر عساکر محصور در قشله انگليسی رسانيد. 

 

٣-سردار ايوب خان، فاتح ميوند، در جنگ دوم افغان وانگليس، در رأس نيروھای ملی در اخيرجولای ١٨٨٠ توانست قوای انگليس را در دشت ميوند ھلمند شکست دھد وسرانجام مجبور به تخليه از افغانستان نمايد. 

 

٤-اعليحضرت شاه مان ﷲ غازی،رھبرجنبش جوانان افغان (مشروطيت دوم)، بخاطرحصول استقلال کامل سياسی افغانستان، درتاريخ ٣ ماه می ١٩١٩ با استعمارانگليس اعلام جنگ داد که در نتيجۀ جانبازی وفداکاری فرزندان دلير وطن، يک ماه بعد در٣جون، دشمن مجبور به متارکۀ جنگ

 

و امضای پيمان صلح راولپندی گرديد وبالنتيجه استقلال کامل سياسی افغانستان بدست آمد.  

 

٥- پنجمين شخصيت ملی افغانستان، سردار محمدداؤد، صدراعظم (١٩٦٣ -١٩٥٣) ونخستين رئيس جمھور افغانستان (١٩٧٨ -١٩٧٣ ) م بود. خدمات داودخان در ھردو دوره زمامداری اش، برای انکشاف و ترقی و تعالی افغانستان، و آزادی زنان کشور از زندان چادری،  وطن پرستانه و  خيلی صادقانه بوده است. 

 

علاوتا داؤودخان  شخصيت شجاع ومغرور وبا وقاری بود که  درکودتای ٧ ثور، ٢٠ ساعت تمام در برابر بمباردمان وغرش طاقت شکن طيارات ميک ٢١کودتا چيان، برارگ رياست جمھوری، برسرپا ايستاد واز غرورش نکاست ودر آخرين دقايق حياتش وقتی به او ابMغ شد که اگر ميخواھد

 

زنده بماند،بايد تسليم شود، ولی او با شھامت وشجاعت کم نظير افغانی گفت: “بجز خدا، ھرگز به کمونيستان تسليم نمی شوم!” داؤودخان با بيان اين سخن خواست اين درس شجاعت را به فرزندان آگاه افغان بدھد که در برابر دشمن عقيده وايمان خود  نبايستی زبون شد و نبايد تسليمی را بخاطر زنده ماندن در ذلت وخفت قبول نمود. 

 

داوود خان با اين تصميم خود نه تنھا خودش را فدا کرد، بلکه ١٧ تن از فرزندان و وابستگان خود را نيز قربانی داد. در عرصۀ مناسبات بين المللی با قدرتھای خارجی نيز داؤودخان ، شھامت وغرور ملی خود را  حفظ کرده است،چنانکه در برابر رھبر خودخواه اتحادشوروی  بريژنوف،از حاکميت ملی افغانستان دفاع نمود و درملاقات با رھبران پاکستان نيز غرورملی و وقار افغانی را حفظ کرده است. 

 

برمبنای شھادت مرحوم پژواک در سفريکه با داودخان به پاکستان داشته ، ودر ملاقات با جنرال ايوب خان رھبر نظامی پاکستان که بشکل احساساتی صحبت ميکرده ، تحمل داودخان را در برابر حريف پاکستانی اش به حيث يک زعيم ملی صبور می ستايد  و ميگويد: 

 

«در شناخت شخصيت وی (سردار) کشفی نو دست داد.نظريۀ اکثريت مردم را که من مايل بودم برآن صحت قايل شوم، غلط يافتم که ميگفتند «: سردار مردی احساساتی وعصبی است» اما معلوم شد که مردی بی سنجش نبود واگر اظھار عصبيت ميکرد، آن  را نيز سنجيده به کار می بست واحساسات او( ً اقf با خارجيان) در مذاکرات مھم در اختيار وزيرکنترول او بود.» پژواک علاوه ميکند:« ً انصافا شخصی ملی ووطنخواه بود و بعد از وزيراکبرخان نميتوان نظيرومثال او را  در تاريخ افغانھا سراغ کرد. (» پورتال افغان جرمن ،١٧ نومبر ٢٠١٢)

 

٦- ظاھرشاه، صلح وثبات سياسی وده سال مشق  ديموکراسی ازبزرگترين کارنامه ھای دورۀ ظاھرشاه است. ظاھرشاه چون مردی ديموکرات وصلحجو ودور انديش بود، سعی مينمود تا مطابق توان جامعه در پناه ثبات وامنيتی که توسط کاکاھا(ھاشم خان وشاه محمودخان) و پسر کاکايش (داودخان) در کشور قايم شده بود،دموکراسی را تعميم بخشد ولی متاسفانه که کشورھا ھمسايه با استفاده از مھره ھای خاص خود ، از اين ديموکراسی سوء استفاده نمودند ودر حوزۀ تحصيلات عالی وتعليم وتربيت،جريان تحصيل را از مسير نورمال آن با راه اندازی تظاھرات روزه مره منحرف ساختند ودچار بحران نمودند. داودخان با انجام يک کودتای سفيد، نظام شاھی رابه نظام جمھوری تعويض نمود،وبه بحران پايان داد ومدت پنج سال آنرا رھبری نمود. ظاھرشاه مدت سی سال را در ھجرت وغربت بسربرد و درسال ٢٠٠٢ دوباره به کشور بازگشت و مردم انتظارداشتند تا وی نقشی را در اعاده نظم وثبات بازی کند ولی با مخالفت نيروھای ارتجاعی بخصوص رھبرجمعيت اسلامی وسران شورای نظار روبروگرديد . ظاھرشاه درلويۀ جرگۀ اضطراری  مجبور به انصراف از ايفای نقش سياسی خود گرديد و از سوی لويه جرگه به لقب بابای ملت ناميده شد وسپس بودن خود در وطن را بر نقش  سياسی ترجيح داد. 

 

٧- علاوه برشخصيت ھای فوق الذکر، ما شخصيت ھای مبارز وآزادی دوست ديگری نيزداشته ايم که درکنار شخصيت ھای مزبور شجاعانه ايستاده اند وکارنامه آفريده اند مانند:ميرمسجديخان، عبدﷲ خان اچکزائی،امين ﷲ خان لوگری،مير بچه خان  کوھدامنی، عبدالقادرخان  اوفيانی،غازی

 

ميرزمانخان کنری وغيره. 

 

    و اما شنيده ميشود که سناتوران افغانستان، حامدکرزی، رئيس جمھور ناکام افغانستان را، مستحق گرفتن يک خانۀ مجلل ونيز  نامگذاری ميدان ھوائی کابل را به اسم وی پيشنھاد کرده اند. چنين بخشش کردنھای بيمورد وغير واقع بينانه، يکی از سياست ھای خام ومصلحت گرايانۀ کرزی در طول  ١٣ سال حکومت وی بوده است، که او را يکی از بدنام ترين زعمای افغانستان درتاريخ ٣٠٠ سال اخير ثبت ميکند. 

 

 در دومقالۀ با محتوای آقايان نجيب داوری و حفيظ ﷲ خالد موضوع نامگذاری ميدان ھوائی کابل بنام حامدکرزی مطرح شده است وھردوی اين نويسندگان جوان، د\يل وشواھد ملموس وغيرقابل انکاری ارائه کرده  وگفته اند که در ھيچ صورت نبايد ميدان ھوائی کابل را بنام حامدکرزی مسمی

 

ساخت، زيرا حامد کرزی، نه مبتکر کدام پروژه زيربنائی اقتصادی درکشوراست ونه اقدامی برای کوتاه کردن دست اختMسگران ومجرمين جنگی از يخن مردم ستمديدۀ کشور کرده است. درعين حال، حامدکرزی فقر وبيکاری ودزدی وجرم  و فساد را درکشور تعميم داده  وفرصت ھای طMئی فراوانی را در امر توسعه و انکشاف کشور از دست داده است.  

 

کرزی تنھا بعد از خيمه شب بازی ھای تدويرلويۀ جرگه برای  امضا ويا عدم امضای پيمان امنيتی با امريکا ،بيش ازشش ميليارد کمک ھای امريکا وجامعه جھانی را برای عمران کشوراز دست داد. وگويا  لقمۀ نان را از گلوی ملت فقير ومحتاج خود گرفت، تا نقش يک چھرۀ ملی را بازی کرده

 

باشد  ،اما او فراموش کرده بود که با گرفتن کيسه ھای پول از يکی ازکشورھای ھمسايه بطورغيرقانونی، وقار وحيثيت تاريخی کشور را  به زمين زد ، وخود را بحيث يک چھرۀ خاين به ملت  ثبت تاريخ افغانستان نمود.   

 

 علاوتاً کرزی پروسۀ انتخابات اخير را چنان با بحران روبرو ساخت که کشور را تا لبۀ پرتگاه سقوط نرديک برد و اگر پا درميانی امريکا وملل متحد نمی بود، شايد يک بارديگر اين ملت زخمی ورنجور با يک جنگ داخلی رو برو ميشد.  

 

کرزی دوسيۀ حيف وميل کردن نھصد ميليون دالر سرمايۀ کابل بانک را بخاطر نجات برادرخود وبرادرمعاون اول خود حفظ کرد و از جيب ملت بھای اين دزدی را پرداخت و اگر دوسيۀ کابل بانک بدرستی بررسی گردد،امکان دارد که پای خودحامد کرزی نيز دراين خورد وبردھا دخيل باشد، با در نظرداشت ده ھا جرم مصلحت گرائی ديگر،کرزی بايد محاکمه شود، حال چطورممکن است که آقای داکتر اشرف غنی، رئيس جمھورجديد که با رويدست گرفتن مجدد دوسيۀ کابل بانک آبروی از دست رفتۀ افغانستان را دوباره احيا کرد و اميد ھای زيادی را در دلھای مردم زنده ساخته است، آنھمه خطا ھا سياسی وجرمی کرزی، را ناديده بگيرد وبجای به محاکمه سپردن او، ميدان ھوائی کابل را نيز بنام او مسمی کند. نه ھرگز ممکن نخواھد بود که اشرف غنی چنين تصميمی بگيرد و ھمه اميد ھای مردم را به يأس مبدل کند. حامد کرزی فقط مستحق يک لقب است وآن لقب، حامد کرزی «بابای فساد در افغانستان» ميباشد. 

 

درميان يک صد اتھامی که براقای کرزی ، توسط جمالخان بارکزی و آقای «عزيزاحمدعزيزی» وارد آمده، ودر پورتال افغان جرمن قبلا به نشر رسيده، تمام آن اتھامات از سوی خوانندگان اين پورتال تائيد شده و دانشمند افغان اقای داکتر سيد عبدﷲ کاظم وآقای احسان ﷲ مايار حتی يک مورد خلاف آن را نيافته اند تا از دوش حامدکرزی پس کنند، بنابرين معلوم ميشود که کرزی درمدت ١٣ سال حکومت خود بجای کارھای خوب، که امکان انجام آن از عھده اش پوره بوده ولی انجام نداده است،بايد بجای مکافات، مجازات شود. 

 

ميدان ھوائی کابل می بايد بنام مؤسس اين ميدان ، يعنی داودخان شھيد که ١٧ تن از فرزندان واعضای خانوادۀ خود را قربانی داده است ،گذاشته شود تا حرمت جان بازی وشھامت وی در برابر کودتاگران ٧ ثور بجا آورده شود. داودخان نه تنھا ميدان ھوائی کابل را ساخت، که ميدانھای ھوائی

 

بزرگ  قندھار، مزارشريف و شيندند، وبگرام را ھم  اعمار نمود و به بھره برداری سپرد، اکنون انصاف نيست که ثمرۀ کار وفعاليت يک شخصيت نيک نام شھيد به يک آدم بی عرضه ای چون حامدکرزی داده شود. ھرکس تصميم بگيرد که حق يک خدمتگار وشھيد درجه اول وطن را به ديگری

 

که مستحق يک مدال فلزی ھم نيست، بدھد، بدون شک عمل خاينانه ای انجام داده است که تاريخ او را محکوم خواھد نمود. 

 

پايان  

خواندن 67 دفعه

شما همچنین ممکن است مانند بیشتر از نویسنده

نظرات بسته شده است.