دهم دسمبر روز جهانی حقوق بشر

 

 

زمان هوتک

 

08.12.2013

 

انسان، از بدو پیدایش درمسیر تاریخش تا به امروز، که به ضعیف و زورمند تقسیم گردید، ضعیفان توسط زورمندان مورد زجر، آزار، شکنجه و خشونت های گوناگون قرار گرفته است.

 

تراژیدی های حیرت انگیزی که در طول تاریخ در حق بشر صورت گرفته، فیلسوفان، متفکران و اندیشمندان را به این وادار ساختند تا در مورد حق مدنی بشر بیاندیشند.

 

شکل گیری سازمان ملل متحد هم پاسخی بود به همین تراژیدیها، مصیبتها و ویرانهای وحشتناک که در جنگ جهانی اول و بخصوص جنگ جهانی دوم بوقوع پیوست. این موضوع ناشی از شکل گیری ایده ایجاد سازمانها، نهادها و تعهدات بین المللی برای حفظ صلح گردید.

 

65 سال قبل، اعضای سازمان ملل متحد به تاریخ 10 دسمبر 1948 میلادی (19 قوس 1327 شمسی) اعلامیه جهانی حقوق بشر را به تصویب رسانید.

 

این اعلامیه «یک پیمان بین المللی است، که برای اولین بار حقوقی را که تمام انسانها مستحق آن هستند، به صورت جهانی بیان میدارد. اعلامیه یی مذکور شامل یک مقدمه و 30 ماده است که به تشریح دیدگاه سازمان ملل متحد در مورد حقوق بشر میپردازد. مفاد این اعلامیه حقوق بنیادی مدنی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی یی را که تمام ابنای بشر در هر کشوری باید از آن برخوردار باشند، مشخص کرده است.»(1)

 

این اعلامیه «بعد ازتدوین و تصویب صرفاً یک قطعنامه بود و جایگاه حقوقی الزام آوری نداشت. بنابراین لازم بود که معاهدات الزام آوری برای حقوق بشر شکل گیرد. از همان ابتدا کار تدوین دو معاهده تحت عنوان:

 

ـــ میثاق بین المللی حقوق مدنی وسیاسی و

 

ـــ میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شروع شد.

 

این کار حدود 20 سال طول کشید. میثاقین در تاریخ 16 دسمبر 1966 میلادی در مجمع عمومی سازمان ملل تصویب شدند و حدود 10 سال بعد یعنی در سال 1976 میلادی لازم الاجرا شدند.»(2) به همین خاطر اعلامیه جهانی حقوق بشر با دو میثاق مذکور مهم ترین اسناد بین المللی حقوق بشر را تشکیل میدهند.

 

امروزه «مفاد این اعلامیه از نظر بسیاری از پژوهشگران الزام آور بوده و از اعتبار حقوق بین المللی برخوردار است، زیرا به صورت گسترده یی پذیرفته شده و برای سنجش رفتار کشورها به کار میرود. کشورهای تازه استقلال یافتۀ زیادی به مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر استناد کرده و آن را در قوانین بنیادی یا قانون اساسی خود گنجانیده اند. هم چنان 10 دسمبر در سراسرجهان به عنوان روز بین المللی حقوق بشر (اساسی ترین و ابتدایی ترین حقوقی است که هر فرد به طور ذاتی، فطری و به صرف انسان بودن از آن بهره مند میشوند) گرامی داشته میشود.»(3)

 

پیش زمینه های اعلامیه:

 

با وجود تأثیر که نظریه های فیلسوفان، متفکران و اندیشمندان قبلی (سقراط، افلاطون، ارسطو…) در مورد حقوق بشر بالای اندیشمندان بعدی داشته، کوچکترین تردیدی نیست.

 

اما سال 1789 میلادی، «جهانِ انسانها شاهد انقلابی بود که امروزه، از آن به منزله گسستی سیاسی از گذشته اجتماعی ــ تاریخی جهان یاد میشود.

 

هگل در کتاب «درسهایی در باب فلسفه تاریخ» از این انقلاب به عنوان «طلوع با شکوه خورشیدی» سخن می گوید که «تمامی متفکران آن قرن در سرور و شادی آن سهیم بودند.»، که این خورشید اعلامیۀ جهانی حقوق بشر و شهروند 1789 میلادی بود که با انوار تابناک، آزادی را با طلوع خود در فرانسه به جهانیان تاباند.

 

این خورشید آزادی که نتیجه سه قرن تفکر جدید بود، جوهر خود را در قالب سندی تاریخی ــ حقوقی یافت، که پیش از آنکه بنای تاریخی خاطره یک قوم باشد، نمایش روح تجدد خواهی و آزادیخواهی یی است که ثمره سالها تفکر مداوم و خستگی ناپذیر متفکرانی است که معماران معنوی این سند هستند.

 

سهم متفکران همچون روسو، ولتر، دیدرو، منتسکیو، کُندُرسه، هِلوِسوس… درمورد حقوق بشر در شکل گیری اعلامیه 1789 ایفا نموده، کوچکترین تردیدی نیست و این را انقلابیون فرانسوی و نویسندگان اعلامیه 1789 فرانسه نیز از شرایط این تأثیر پذیری آگاهی داشته اند،ولی اهمیت که امروزه اعلامیه جهانی حقوق بشر و شهروند 1789 کسب کرده است، معرف ماجرای شگفتی است که در طول آن انسان برای نخستین بار به قول هگل «بر مبنای فکر واقعیت را ساخت.» بنیان این واقعیت، در واقع گذری از مفاهیم فکری و فلسفی به سند تاریخی بود که از ارزش حقوقی خاصی برخوردار است. ولی این سند تنها دارای ارزش حقوقی نیست، بلکه تا به امروز از آن به عنوان مظهر آزادیخواهی و انساندوستی یاد می شود. بی شک رمزبقای این اعلامیه در کنار دیگر اعلامیه ها و قوانین اساسی فرانسه و دیگر کشورهای جهان در ارزش جهانی و فلسفی خاص آن است.

 

هر چند که اعلامیه جهانی حقوق بشر و شهروند 1789 درتاریخ حقوق بشر، اولین اعلامیه حقوق بشر به حساب نمی آید و مورخین «ماگناکارتای 1215» و «هابه آس کورپوس 1679 انگلستان» و اعلامیه «1776 استقلال امریکا» را اسلاف آن میشمارند، ولی ناگفته نماند که هیچ یک ازاین بیانیه ها همچون اعلامیه 1789 فرانسه به مسألۀ حقوق بشر نپرداخته است.

 

برای مثال:«هابه آس کورپوس»هدفی جز دفاع از آزادی فرد درقبال بازداشت غیر قانونی او ندارد، که ماده 7 اعلامیه جهانی حقوق بشر وشهروند 1789 نیز به آن پرداخته است.

 

از طرفی در بین اعلامیه های حقوق بشر تنها اعلامیه 1789 است که قدم از مرزهای ملی فراتر گذاشته، ماهیت خودرا جهانی اعلام میدارد. حتی اعلامیه استقلال امریکا نیز قبل از اینکه سندی حقوق بشری باشد، بیان کننده جدایی ملتی از تخت و تاج ملتی دیگر است. همچنین از 121 سطر اعلامیه استقلال امریکا، تنها 9 سطر آن به مسأله حقوق بشر اختصاص داده شده است. (رجوع شود به علوم انسانی و تفکر غربی، نوشته ژرژگزدرف، جلد هشتم، صفحه 211.)

 

ژان ژاک روسو، که قرارداد اجتماعی را نتیجه اتحاد اجتماعی اراده های فردیِ افراد یک جامعه میداند و از نظر او این اتحاد زمانی امکان پذیر است که بر مبنای آزادی و نه زور استوار باشد. او، لازمه این آزادی را پیروی از «اراده کلی» که به منزله «شخصیتی عمومی» از اتحاد شخصیت تمامی شهروندان تشکیل مییابد، میداند. روسو عملکرد «اراده کلی» در اجتماع را «حاکمیت» مینامد و آن را غیر قابل انتقال و تقسیم ناپذیر میداند، زیرا که در قالب قانون ظاهر میشود. در اینجا به ابعاد وسیع تأثیر روسو بر نویسندگان اعلامیه 1789 پی میبریم…

 

بیان این امر که «قانون تجلی اراده کلی» است در ماده 6 این اعلامیه، نشان دهنده این واقعیت است که تا چه اندازه انقلابیون فرانسوی و نویسندگان اعلامیه 1789 خود را دنباله رو روسو میدانستند.

 

تأثیر منتسکیو در ماده 5 و 16 اعلامیه به چشم میخورد. ماده 5، مسأله حدود قانون را طرح میکند، در حالی که ماده 16 به مسأله تفکیک قوا از یکدیگر میپردازد، که یکی از بخشهای مهم کتاب «روح قوانین» منتسکیو را تشکیل میدهد. تقسیم قوا از نظر منتسکیو طریقه یی برای محدود کردن آنها و دستیابی به حکومت قانون، یعنی آزادی است. به عبارت دیگر، تفکیک سه قوه (مقننه، مجریه و قضائیه) از یکدیگر و سپردن هر یک از آنها به نهادی مستقل، موجب فراهم آمدن سیاست آزادی میشود.

 

در ماده 2 اعلامیه، به مسأله «امنیت» برمیخوریم که منتسکیو آنرا در اتباط با آزادی سیاسی در نظر میگیرد.

 

منتسکیو، آزادی سیاسی شهروند را «آسودگی خاطری میداند که از عقیده او دربارۀ امنیت خویش سرچشمه میگیرد.» بنابراین، آزادی بدون امنیت مفهوم خود را از دست میدهد. بدین منظور، از نظر منتسکیو، ملت آزاد ملتی است که در زندگی روزانه خود از امنیت کافی برخوردار باشد. منتسکیو بقای این امنیت را در وجود حکومتی میبیند که از آزادی شهروندی در برابر شهروند دیگر دفاع میکند. در حقیقت ماده 12 اعلامیه 1789، که «ضمانت حقوق شهروندا را مستلزم وجود نیرویی عمومی» میداند، تجسم حقوقی این تفکر است. به همین منوال، اگر فصل سوم کتاب هشتم روح قوانین را با ماده اول اعلامیه 1789 مقایسه کنیم، شباهت این دو حیرت انگیز به نظر می آید. منتسکیو در این بخش از کتاب خود بحث در مورد «برابری» را پیش میکشد و در این باره مینویسد: «در طبیعت انسانها با یکدیگر برابر متولد میشوند… ولی اجتماع موجب از دست رفتن این برابری میشود و آنان تنها در برابر قوانین بار دیگر برابر میشوند.» … ماده اول اعلامیه تقریباً نکته به نکته تفکر منتیسکو را تکرار میکند.

 

ولتر، یکی از متفکرانی دیگری میباشد که افکارش در اعلامیه 1789 تأثیر گذار بوده است. او، در لغتنامه فلسفی خود آزادی را «شناخت حقوق بشر» معنی میکند. شناختی که به گفته او «دفاع از این حقوق» را به همراه دارد. او همچنین در قسمت دیگری از لغتنامه فلسفی بار دیگر به مسأله حقوق بشر میپردازد، ولی این بار از آن به عنوان حقوق طبیعی یاد میکند: «به طورکلی، این حق طبیعی ماست که همزمان از قلم و زبان خود به قیمت جان خویش استفاده کنیم.» این گفته ولتر مواد 10 و 11 اعلامیه 1789 را تشکیل میدهد. درماده 10 به صراحت آمده است که: «هیچ کس نباید برای عقاید خود (حتی عقاید مذهبی) ترس به دل راه دهد… » در حالی که ماده 11 از «رابطه آزاد بین افکار و عقاید به عنوان باارزشترین حقوق بشر» نام میبرد…(4)

 

بناءً دیده میشود که اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب 10 دسمبر تا چه حد از اسناد قبلی که در دوره های قبل تدوین و ارائه شده تأثر پذیرفته است.

 

اما آیا مواد این اعلامیه از طرف دولتهای زورمند مراعات گردیده و امروزه رعایت می گردد یا خیر؟

 

در این مورد یک شمه کوچکِ از گفتگوی رامین جهانبگلو با نوام چامسکی خدمت خوانندۀ عزیز ارائه می گردد:

 

نوام چامسکی: «… در این میان، من به سال 1958 اشاره میکنم که سال مهمی در خاورمیانه به شمار می آید. این سالی است که امریکا در بیروت ارتش پیاده کرد، عراق از پیمان نفتی آنگلو ــ امریکایی بیرون آمد و جمال عبدالناصر عنصر تهدیدآمیز قلمداد شد. همه این رویدادها که در آن زمان محرمانه در کابینه آیزنهاور و شورای امنیت ملی مورد بحث بودند، امروز دیگر علنی شده اند. من اینها را ده سال پیش که از قید غیرعلنی آزاد شدند، خوانده ام. در این اسناد همان پرسش مطرح میشود و آیزنهاور به دستیارانش گوشزد میکند که:

 

«در خاورمیانه جریانی میگذرد که موجب برانگیختن تنفر علیه ما است. این جریان نه از سوی دولتها، بلکه از ناحیه مردم آنجا است.»

 

این مسأله در شورای امنیت ملی، که بالاترین دستگاه برنامه ریزی در دولت امریکا است، به بحث گذاشته میشود. شورای امنیت ملی آگاه میشود که:

 

در منطقه این حس وجود دارد که ایالات متحده به خاطر حفظ منافع نفتی خود، از حکومتهای موجود، که همگی فاسد و سرکوبگرند و مانع رشد دموکراسی و توسعه کشورهای خود هستند، پشتیبانی میکند. پس، طبق اعتراف دولت ایالات متحده، این رفتار بوده است که ما در گذشته با مردم آن منطقه داشته ایم و پاسخی است به اینکه اکنون چه باید بکنیم. چرا که، از بادی که خود کاشته ایم توفان درو میکنیم و ناظر جریان تنفر علیه خود هستیم…

 

از سوی دیگر، دولت امریکا دارد این فرصت را در اختیار حکومتهای جهان سوم میگذارد تا حتی الامکان سرکوبگرتر و سخت گیرانه تر شوند. واقعت آن است که من اخیراً از کشورهای ترکیه و کلمبیا باز گشته ام. در این دو کشور به لطایف الحیل، زورگویی ها و مظالمی به مردم میشود. این ستمکاریها اغلب پس از رویداد یازده سپتامبر تشدید شده اند، چرا که حکومتهای جهان سومی این احساس را دارند که از ایالات متحده امریکا پروانه تشدید سرکوبگری را دریافت کرده اند…

 

تا سالهای دهه 1960 ایالات متحده امریکا بزرگترین نیروی نظامی بود، اما پدیده یی نیز بنام «بازداری و تنش زدایی متقابل» وجود داشت. عملاً باوجود اتحادشوروی، هر دو کشور یکدیگر را محدود میکردند. از سال 1990، دیگر چیزی به عنوان عامل بازدارنده وجود نداشت. این امر خود را به سرعت نشان داد. اگر اتحادشوروی وجود میداشت، امریکا هرگز جرأت نمیکرد پانصد هزار نفر نیرو در صحرای عربستان پیاده کند. چون در آن صورت امریکاییان نمیدانستند که واکنش شورویها چه خواهد بود. اکنون که شورویها نیستند، اینها هر کاری که میخواهند انجام میدهند…

 

یک اصل بسیار مهم در دستگاه دولت امریکا وجود دارد که به اصل «ایجاد وجهه» موسوم است. معنی اش این است که همه باید از شما بترسند. مافیا این مفهوم را به خوبی درک میکند. اگر شما یک عامل مافیا هستید، برای شما کافی نیست که هر چه میگویید مردم گوش بدهند، بلکه باید از شما هم بترسند. به طوری که اگر یک مغازه دار سهم امنیت خود را نپردازد، شما فوراً نمیروید پول را از او بگیرید، بلکه چنان درسی به او میدهید که هر کسی دیگری حساب کار خود را بکند و این همان اصل «ایجاد وجهه» است. حال اگر به دنبال دلایل رسمی بمباران صربستان در سال 1999 هستید، بدانید که دلیلش همین «ایجاد وجهه» بوده است. آنها خود نامش را «وجهه ناتو» گذاشته اند. اما در واقع، نام آن «وجهه امریکایی» است.

 

منظورم این است که مردم باید بدانند که رئیس شمایید، وگرنه پوزه شان خُرد خواهد شد.»(5)

 

تری ایگلتون در کتاب خود «پیشدرآمدی بر نظریۀ ادبی» می نویسد:

 

«تخمین زده می شود که درجهان زرادخانه یی با متجاوز از 000 60 کلاهک اتومی وجود دارد که بسیاری ازآنها قدرت تخریبی معادل با یکهزار برابر بمب پرتاب شده برهیروشیما دارند. احتمال این که این سلاحها در روزگار ما مورد استفاده قرار گیرند، مرتباً افزایش می یابد. هزینۀ تقریبی این سلاحها 500 بیلیون دالر در سال یا 4،1 بیلیون دالر در روز است. با 5 در صد این مبلغ (25 بیلیون دالر) می توان مشکلات کشورهای فقرزدۀ جهان سوم را از بیخ و بن از میان برد.»(6)

 

اگر واقعاً این سلاحها در روزگار ما مورد استفاده قرار گیرند، به قول کلود لوی اشتراوس «جهان با انسان آغاز گشت ولی بدون او به پایان خواهد رسید.»، که متأسفانه برای برخی کشورها، گروپ های مافیایی و زورمندان رعایت مواد اعلامیۀ جهانی حقوق بشر به گفتۀ کارل مارکس توهمی بیش نیست و در «تاریخ بشر» همواره «حقوق بشر» را نقض کرد اند و همین حالا هم نقض مکنند.

 

با عرض حرمت

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

1ــ دانشنامه آزاد.

 

2ــ خبر آنلاین، خبرگزاری تحلیلی ایران، مصاحبه زهره نوروزپور با علی بهرینی.

 

3ــ دانشنامه آزاد.

 

4ــ فلسفه امروز، رامین جهانبگلو، تهران، 1374، ص ــ 28 ــ 38.

 

5ــ جهانی بودن، رامین جهانبگلو، تهران، 1383، ص ــ 108 ــ 117.

 

6ــ پیشدرآمدی بر نظریۀ ادبی، تری ایگلتون، ترجمۀ عباس مخبر، تهران، 1368، ص ــ 266.

 

شما همچنین ممکن است مانند بیشتر از نویسنده

نظرات بسته شده است.